*علی شیرازی – کرونا نه تنها با هنر که تقریباً با هیچ فعالیت گروهی و حتی دونفرهای میانۀ خوبی ندارد. وضع موسیقی انگار از همان روز نخست اعلام بروز و ظهور و گسترش کرونا در ابتدای اسفند ماه پیشین مشخص بود.
نگارنده با وجود تدارکی که با دوستان همراه برای آیین آواز این ماه دیده بودیم خیلی زود در زمرۀ نخستین کسانی که برنامههای پیش روی خود را لغو کردند اقدام به لغو برنامه و اعلام رسمی آن کردم. اوضاع این سالهای مردم گُل بود به سبزه هم آراسته شده بود و من و ما نمیخواستیم غمی بر غمهای پرشمار خود و مردم عزیز و هنردوستمان افزون کنیم.
کرونا با بیرحمی تمام آمده بود و ما میبایست بیش از همیشه با هم مهربان میبودیم…
***
تعطیلی یکباره و تدریجی کلاسهای موسیقی و کنسرتها و نیز سینما و تئاتر و موزهها از پیامدهای این ویروس بود. قرنطینۀ دور نخست انگار تا حدی مؤثر افتاد ولی مثل بسیاری از نقاط دیگر جهان مردم (این بار البته به خواست و تصمیمهای خاص دولت) خیلی زود حوصله از کف دادند و بیرون ریختند. غم نان، اعصابهای خرد ناشی از با هم بودن اجباری و بیتوفیق(!)، افسردگی مزمن جامعه که انگار حالاحالا هم گزیر و گریزی از آن نیست و هزار و یک دلیل و علت دیگر باعث این به هم ریختگی جمعی و برونریخت بعدش شد. کرونا دوباره آمد و این بار بیرحمتر و بیشرمتر از سری قبل…
***
آیین آواز آخر سال گذشته که به مناسبت رخدادهای غمگنانۀ پاییز و زمستان 98 به اسفندماه افتاده و تقریباً همزمان قرار بود در تهران (فرهنگسرای ارسباران) و همچنین زنجان و تاکستان و لرستان (خرمآباد) برگزار شود همگی لغو شد. به دوستان فرهنگسرا که چند سالی است مهربانیشان مکرر بر آواز ایرانی و این خدمتگزار ناچیز موسیقی و آواز اثبات شده عرض کردم که حاضر نیستم حتی خدای ناکرده یک نفر در جمع ما مبتلا شود. صلاح نبود و صلاح نیست و دوستان نیز همکاری لازم را این بار نیز در تعطیلی ناخواستۀ کرونایی نشان دادند.
فرهنگ و هنر بلازدۀ ما انگار معطل یک ایست کوچک است. کارش از سکته قلبی و مغزی گذشته و بیمارتر و نزارتر از آنی است که بخواهد حتی یک دم نفسی تازه کند. کرونا بهانه است، این موسیقی و این سینما و آواز و نمایشگاههای تجسمی به تلنگری فرو ریختهاند و هر بار فرو میریزند اما دلهای عاشق از پا نمینشینند و قد راست میدارند و از نو نغمه ساز میکنند…
***
باز دم فضای مجازی گرم که قدری هم شده به داد هنر رسید و تنفس مصنوعی آن شد در قبال کرونای راهزن و بدسگال. دیو کرونا قربانی گرفت از ویانا رقصندۀ خردسال که پدر و مادر متخصص و پزشکش هر دو در دفاع از مردم بیگناه در مقابل این دیو ایستاده بودند و خود فرزندشان را قربانی دیدند تا علیرضا راهب شاعر و آن آوازخوان جان اصفهانی و خسرو سینایی فیلمساز و دیگران که همگی عزیز بودند و هستند اگرچه دیگر در بین ما نیستند…
کرونا کم قربانی نگرفت از اهل هنر و همین طوری هم چند سالی در این روزگار بلازده هنر را به واپس راند. ننگ بر تو ای کرونا که چه بیموقع و بدهنگام بر غمهای ریز و درشتمان آوار شدی. این وسط فقط تو یکی را کم داشتیم…
***
فقط مانده بود کرونا با دشنۀ تیزش به سرکوب هنر قیام کند. همین یک قلم جنس را کم داشتیم. مشهوران هنر خوانندگی معدودشان کوشیدند کنسرت مجازی برگزار کنند که بدنامی به از گمنامی و پسرفت شهرت است و ره به خطا بردیم، چون نسنجیده و نیازموده بودیم و پیشبینی نکرده بودیم چنین اوضاعی را…
کلاسهای موسیقی، مجازی شدند اما مگر کلاسهای حقیقی آواز در چند دهه اخیر چقدر درست شاگرد پرورده بودند که حالا مجازیاش تقلیدخوان و مقلد بیرون ندهد؟ مگر میتوان سنت چنددههای را بدون حضور و در مقابل یک دوربین موبایلی ادامه داد؟ چند تن تا کنون پی بردهاند که رهی دیگر باید زد در تداوم آموزش خوانندگی و ترویج هنر آواز؟
تازه اینها فقط صورت مسأله است و دوستانی پرشمار حتی به شنیدن صورت مسائل هم واکنش تند و تیز نشان میدهند در این دیار که همیشه همه چیزش گل و بلبل است و همه چیزش هم از قضا به همه چیزهایش میآید.
کرونا بهانه بود. این تشت مدتهاست از بام افتاده و این ره به ترکستان بود. حالا که راهزنی همه به اسم کرونا در همین کژراهه به کمین نه اینکه نشسته باشد که بیشرمانه ایستاده است…
هنر را دریابیم و آواز و موسیقیمان را. فردا روز بالاخره این راهزن هم جل و پلاسش را جمع میکند و میرود پی کارش. به امید آن روز در همین حوالی…
پایدار بمانید.
*بنیادگذار آئین آواز ایرانی