*جاوید عباسی فلاح – در این نوشتار به بررسی رعایت موسیقی شعر در خواندن آواز و تصنیف که مربوط به دانش و اطلاعات هنری و ادبی است و در واقع به تناسب کلام و موسیقی به لحاظ ظاهری یا بیرونی و نه محتوا پرداخته می شود.

موسیقی شعر از عوامل و موثری است که به شکل گیری ساختار شعر و تاثیرگزاری آن کمک می کند. شعر اساسا وسیله بیان و آیینه انعکاس احساسات درونی هر شاعر است که ابزار بیان این عواطف و احـساسات، موسـیقی شعر است، بنابراین کشف این ظرایف و دقایق و تبیین و تحلیل آنها ضروری به نظر می رسد.
ابتدا به موسیقی شعر از منظر دکتر شفیعی کدکنی اشاره می کنیم که از مقاله موسیقی شعر و وزن برگرفته ایشان گرفته شده است :
شفیعی کدکنی به چهار نوع موسیقی در شعر معتقد است:
1- موسیقی بیرونی (وزن عروضی):که همان اوزان عروضی و نیمایی است. این نوع موسیقی در اشعار کلاسیک براساس اوزان عروضی و از ابتدا تا آخر یک قطعۀ شعری از یک الگو پیروی می کند. البته درنظام نیمایی الزاما از یک وزن عروضی خاص در طول یک قطعه پیروی نمی شود.
2-موسیقی کناری ( قافیه و ردیف و آن چه در حکم آن هاست از قبیل برخی از تکرارها ): موسیقی کناری که عبارت است از هماهنگی و نسبت ترکیبی کلمات و طنین هر حرف در کنار حرف دیگر. او قافیه، ردیف، تکرارها و ترجیع ها را عناصر موسیقی کناری شعرمی داند.
موسيقي كناري(قافيه و رديف): موسيقي كناري تنها در قافيه و رديف قابل تطبيق است چه قافيه و رديف در آخر مصراع ها قرارگيرد و چه در داخل مصراعها واقع شده باشد مثل “یار مرا” و”غار مرا” و “یار تویی” و”غار تویی” در اين بيت مولوی:
“یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا“
3-موسيقي درونی( داخلی ): موسيقي درونی از تناسب حروف و اصوات حاصل ميشود و بر تنوع و تكرار تكيه دارد . تمامي انواع جناس (ترصیع، تجنیس تام ، تجنیس ناقص، تجنیس زائد، تجنیس مرکب، تجنیس مزدوج ، تجنیس مطرف، تجنیس اشتقاق، تکریر ، رجع و اعنات یا لزوم مالم یلزم) ، وحدت، تشابه و يا تضاد صامت و مصوت كلمات ، از باب موسيقي دروني به حساب ميآيند. به موارد ياد شده ميتوان “واج آرايي” (تكرار واج هاي صامت و مصـوت در كلمات) را نيز اضافه نمود مانند بيت ذيل از مولانا:
“که در باغ و گلستان ز کر و فر مستان چه نورست و چه شورست چه سوداست خدایا”
كه واج آرايي صامت “س” قابل ملاحظه است. “ناقدان شعر، در تبیین جلوههای آن(موسيقي دروني) از اصطلاحاتی نظیر خوشنوایی(euphony) و تنالیتی(tonality ) و موسیقائیت(musicality ) که هر کدام در دانش موسیـقی مفهومی خاص دارد، استفاده میکنند و صورتگرایان روسی آن را ارکستراسیون(orchestration) میخوانند.
4-موسيقي معنوي : جدا از اينكه به شعر زيبايي و لطافت ميبخشد، از رهگذر بافت كلي و استحكام زباني نيز آن رادر مرحله عاليتري قرار ميدهد. مهمترين نكتهاي كه در خواندن درست شعر (مخصوصا” اشعار غير كلاسيك)بايد بدان توجهكرد ،كشف موسيقي ذاتي هر شعر است . به ديگر سخن ، كشف موسـيقي ذاتي شعر ، چگونه خواندن را به ما ميآموزد و چگـونگي رفتار زباني و منازل بين راهي ، اينكه كجا بايد درنگ كرد و كجا بايد شتاب افزود را نيز به ما ميگويد
موسيقي در شعر
الف) وزن، قافیه، ردیف و بحر
دكتر پرويز ناتل خانلري ميگويد: «وزن نوعي تناسب است. تناسب كيفيتي است حاصل از ادراك وحـدتي در ميان اجزاء متعدد». تناسـب اگر در مكان واقع شد آن را قرينه ميخوانند و اگـردر زمـان واقع شد وزن خوانـده میشود».
وی وزن را به چهار نوع تقسیم مینماید : 1) وزن ضربی( نظم اصـوات به حسب شدت و ضـعف )، 2) وزن کمــّی یا عروضی (نظم اصوات به حسب امتداد زمانی) ، 3) وزن آهنگی( نظم اصـوات به حسب زیر و بمی ) و 4) وزن طنینی (نظم اصوات به حسب زنگ و طنین).
ب ) انواع موسیقی در شعر
موسيقي شعر به چهار دسته تقسيم ميشود: موسیقی بیرونی، کناری، درونی و معنوی که در بالا توضیح داده شد.
در مورد قافيه تعريف هاي متعدد و متفاوتي شده است، براي مثال نسفيلد مي گويد:قافيه بازگشت و تكراريسـت در صداهاي مشابه پايان دو مصراع يا چند مصراع. همچنين دکتر خانلری می گوید: قافيه عبارتست از تكرار حرف واحد در محل خاصي از آخر شعر” . نيما هم معتقد است : شعر بي قافيه مثل آدم بي استخوان است و قافيه زنگ مطلب است.
از نظر تاريخي گمان ميرود در شعر روزگار ساساني قافيه وجود داشته است و پيدايش قافيه را در شعر اين روزگار بايد در اواخر دوره ساساني دانست اما قافيه در زبان پهلوي و آثار دوره ساساني به نظم و ترتيب و اصول دقيق قافيهي عربي نبوده كه شاعر التزامي به آوردن آن داشتهباشد و شايد اين خصوصيت هم، بستگي به نوع ساختمان طبيعي زبان داشتهباشد كه زبان عرب بـراي آوردن كلمات هماهنگ و مشابه آمادهتر است.
قافيه تأثيرهاي متفاوت و متعددي در شعر دارد از جمله: تآثير موسيقايي(شدت، امتداد، زير و بمي ، زنگ يا طنين)، تشخصي كه قافيه به كلمات خـاص هر شعر مي بخشد، لذتي كه قافيه از برآورده شدن يك انتظار به وجود ميآورد،زيبايي معنوي يا تنوع در عين وحدت،تنظيم فكر و احساس،استحكام شعر،كمك به حافظه و سرعت انتقال،ايجاد وحدت شكل در شعر در کنار جداكردن و تشخص مصرع ها، كمك به تداعي معاني،توجه دادن به زيبايي ذاتي كلمات،تناسب و قرينه سازي،ايجاد قالب مشخص و حفظ وحدت، توسعه تصويرها و معاني و القاء مفهوم از راه آهنگ كلمات است.
بين شاعران قديم ايران بيش از همه مولوي از قابليتهاي قافيه بهره جسته است و علاوه بر قافيه اصلي از قافيههاي دروني نيز استفاده نمودهاست:
رندان سلامت می کنند جان را غلامت میکنند
مستی ز جامت می کنند مستان سلامت میکنند
در عشق گشتم فاشتر وز همگنان قلاشتر
وز دلبران خوشباشتر مستان سلامت میکنند
در مطالب فوق به موسیقی شعر از منظر برخی شعرا و نویسندگان اشاره شد که گواه بر اینـست که این موضوع بسیار مهم و رعایت آن ضروری می نـماید ، البته منظور در اینجا بررسی رسیدن به موسیقی شعر و اجـرای آن در خواندن آواز و تصنیف می باشد که می تواند در سهولت درک و فهم و انتقال حس واقعی شعر تاثیر به سزایی داشته باشد.
موسیقی شعر از وزن عروض شعر نشات می گیرد ولی وزن عروضی شعر نیست، در واقع شکل بیرونی و ظاهری و نموداری شعر است، زیرا ممکن است خواننده ای وزن عروضی شعر را رعایت کند ولی از موسیقی شعر غافل باشد که در این صورت حق مطلب به صورت کامل ادا نمی شود و روح واقعی شعر نمایان نخواهد شد. در حقیقت موسیقی شعر یک ریتم منظم و مشخصی دارد که می تواند مانند ضربان منظم قلب، راه رفتن یک شخص ، تغییر فصول ، تغییرات در گذر زمان، منظم بودن شب و روز ، نفـس کشیدن، پرواز کردن پرندگان، انواع نظم درنظام آفرینش و هستی باشد که دارای یک نموداری ثابت و منظم است که با ذکر مثال به آن اشاره خواهد شد.
در نوشتار قبلی بیان شدکه آواز می تواند برمبنای وزن عروضی خوانده شود و می دانیم که شعر دارای بحرها و وزن های عروضی متفاوتی است که هر کدام دارای یک شکل و نموداری است که متفاوت با دیگری است که عدم رعایت این موسیقی شعر مانند پرواز پرنده است که می خواهد با یک بال پرواز کند یا مانند ضربان قلب است که اگر ضربان قلب به صورت نامنظم کار کند شخص دچار خطر خواهد شد یا اگر شخص بخواهد در راه رفتن طبیعی خود تغییر ایجاد نماید.
بی شک در راه رفتن دچار مشکل اساسی خواهد شد. بنابراین این نظم خاص در موسیقی و همین طور در آواز نیز باید رعایت شود و می تواند به عنوان یکی از اصول موسیقی مورد استفاده شـود. اگر موسیقی شعر که برگرفـته از وزن عروضی شعر است رعایت شود نمودار ترسیمی آن مانند نوار قلب یا نوار مغزی یک انسان کاملا سالم از نظر جسمی است که این اجزای شخص به طور منظم و دقیق کار می کند.
وزن های مختلفی در شعر فارسی وجود دارد که در اینجا 31 وزن معروف را در جدول پایین صفحه مشخص کردیم و در بین آنها از چند وزن معروف برای نمونه استفاده خواهیم کرد و همین طور نمـادهای اتانین این وزن ها نیز در جدول ذکر شده نمایـش داده شده است که به دلیل اینکه نرم افزار خاصی برای رسم نمودار موسیقی شعر بر مبنای وزن عروضـی وجود ندارد یا بنده موفق به دسترسی به آن نداشـتم از این رو به ناچار از همیـن نمادهای اتانین برای رسم نمودار استفاده خواهیم کرد که البته از هدف اصلی دور نخواهیم شد.
لازم به ذکر است موسیقی شعر فقط مختص شعر غزل نبوده و شامل شعر نو نیز می شود بدین صورت که شعر نو نیز دارای وزن عروضی است با این تفاوت که تعداد رکن های آن با رکن غزل یکسان نیست، در یک مصرع ممکن است دو رکن و در یک مصـرع دیگر سه رکن و در مصرع بعدی چهار رکن داشته باشد ولی بحر آن یکی باشد.
پر واضح است که موسیقی شعر از یک الگوی خاص و منظم و دقیق رعایت می کند که لازم به توضیح است، هر چه از نظر زمان به عقب برمی گردیم این موارد بیـشتر رعایت شـده است و در حال حاضر به سـمتی پیش می رود که این اصول خیلی به ندرت در خلق آثـار استفاده می شود که البته بیشتر آن می تواند به دلیل عدم آگاهی از این اصول باشد و شاید ضعف تاثیر گزاری آواز کنونی بر روی شنونده به دلیل رعایت نکردن موسیقی شـعر و عدم ارتباط مخاطبان با آن باشد که البته این هم به تنهایی موثر نبوده و در کنار سایر موضوعات می تواند به عنوان یکی از مکمل های آوازاستاندارد باشد.
در هر حال اگر اعتقاد به رعایت وزن شعرو موسیقی باشد باید موسیقی درونی و بیرونی شعر هنگام آواز خواندن و تصنیف خوانی رعایت شود و اگر غزل یا شعر نویی برای آواز انتخاب و اجرا می شود باید تفاوت آن با نثر یا شعر سپید یا اشعاری که دارای وزن خاصی نمی باشند برای شنونده ملموس باشد و این تفاوت فقط در وزن عروضی و موسیقی شعر می تواند خود را نمایان کند و ما ملزم به رعایت آن می شویـم ، حتی می توان یک نثر مسجع یا انواع نثرهای دیگر را در برای آواز و یا تصنیف اجرا کرد که در اینجا دیگر شاید نیازی به رعایت وزن و موسیقی شعر به آن صورتی که در غزل و شعر نو باشد را نداشته باشیم زیرا که دارای وزن عروضی نبوده ولی در عین حال برخی نثرها، مانند نثر مسجع که انواع مختلفی دارد دارای قافیه هستند و در نهایت اینکه رعایت موسیقی شعر، خواندن شعر به صورت آهنگین بر مبنای وزن عروضی و خواندن آواز بر اساس وزن عروضی ، رعایت کردن و خواندن آن بر مبنای وزن عروضی است.
*مدرس آواز ایرانی