فرج الله داوودی – بخش دوم – احتمالاً تعداد زیادی از اهالی قدیمی زنجان، داستان ساخت رشته قنات (وقفي)، «حاجي عبدالحسين تاجر زنجانی» موسوم به قنات «سرچشمه زنجان» توسط «حاج عبدالحسین خطیبی»، (متوفی 1300/ه.ق) و وقف عام آن جهت رفاه حال ساکنان زنجان را کم و بیش شنیده باشند.
در سال1288 هجری قمری در شهر زنجان قحطي و خشكسالي اتفاق افتاد و به همین مناسبت سال مذکور به سال مجاعه معروف شد و در فرهنگ شفاهی مبداء تاریخی شد!. بر اثر این اتفاق ناگوار، تعداد انبوهی از مردم ولایت خمسه زنجان به لحاظ عدم بارش های فصلی، كمبود آب و آلودگيها و امراض عدیده و به ويژه بيماري وبا از بین رفتند.
مردم قحطی زده و معتمدین از «حاج عبدالحسين» تاجر مشهور و ثروتمند تقاضاي مساعدت و چاره انديشي كردند و او با تقبل هزينه و به عنوان باقیات و صالحات دستور حفر قنات سرچشمه را صادر کرد و در سال1294هجری قمری اين قنات را وقف (عام) نمود.
این قنات تاریخی به منظور تأمين آب اهالی شهر و در نبود سیستم لوله کشی آب شرب در زنجان با استناد بر مفاد و بازخوانی اساس وقف نامه، داراي شعبات8 گانه بوده است. در وقفنامه قنات مزبور به مبدأ ان اراضی قریه دیزج و مظهر آن (افتابی شدن ) در محله معروف به شكرالله ميرزا (سرچشمه) اشاره صریح شده است.
یکی از اشراف زنجان «اسعدالدوله سردار ذوالفقاری» تا پیش از احداث قنات خصوصی!! خود ( قنات سردار معروف به سردار سویی) جهت آب رسانی به باغ مصفای عمارت خود و مصرف آب شرب خانواده اش، از آب قنات سرچشمه به وسیله لولههاي سفالين (تنپوشه) استفاده می کرد و در همین سیاق اداره و باغ مشجر مالیه زنجان و شماری خانه های اعیان نشین محله سرچشمه با تنبوشه هایی که تعبیه شده بود آب این قنات وقفی!! را راهی داخل عمارت خود می کردند و به نوشته روزنامه پروین خمسه اصطلاحاً حق الشرب داشتند!.
آب (قنات) سردار (ذوالفقاری) که با هزینه خود او احداث شده بود از کوه پایه های شمال شرقی شهر زنجان نشات می گرفت. این قنات که منحصر به خاندان ذوالفقاری بود در سال1330 قمری برابر 1291 شمسی شروع به احداث آن شده و پس از 5 سال در داخل عمارت مشجر و مصفای ذوالفقاری ها جریان پیدا کرده است. آب این قنات که در واقع دومین قنات محله سرچشمه محسوب می شد، ابتدا از داخل حیاط منزل ذوالفقاری ها سر بر می اورد سپس از داخل حوض سر ریز شده و ان وقت به شعبات مختلف تقسیم و هر رشته به وسیله لوله های آب رسانی در برخی خانه های همسایگان ثروتمند محله سرچشمه جاری می شد.
قابل ذکر است اولین سند صادر شده در ثبت اسناد زنجان پس از احداث آن، مربوط به قنات سردار است و به نام «حسین قلیخان ذوالفقاری» ملقب به اسعدالدوله سردار به تاریخ 2/9/1307 صادر شده است. نقل است سالدات ها و سربازان روسی که در جنگ بین الملل دوم (1320/ه.ش) زنجان را اشغال کرده بودند و محله سرچشمه روزهای پر غوغایی را تجربه می کرد نظامیان روسی به حیاط خانه «محمود خان ذوالفقاری» می آمدند تا از آب قنات سردار جرعه ای بنوشند و خان بزرگ زنجان به سربازان روسی2 ریال و به افسران روس2 تومان هدیه می داد تا آن ها کمتر به مردم زنجان اذیت و آزار برسانند. (جمیلی ابراهیم، اقتصاد زنجان در گذر تاریخ، اتاق بازرگانی و صنایع و معادن استان زنجان، 1390).
به نوشته روزنامه آذر ارگان فرقه دمکرات زنجان(برابر جنگ دوم جهانی) موقعی که آب قنات های5 گانه شهر زنجان تنظیمات صحیحی جهت آب رسانی به خانه های مردم نداشت کمسیون های محلات مختلف شکل گرفت و کمیسیونی نیز متشکل از اهالی محله سرچشمه مرکب از: آقایان انصاری، امینیان، رشتچیان، زرنانی، فتحی، اسلامی و قاسم تبریزچی زیر نظر انجمن شهر شکل گرفت تا به این بی نظمی ها در حوزه قنات سرچشمه رسیدگی کرده و با شهردار دموکرات زنجان (ابوالفضل رئوفی) به تشریک مساعی بپردازد. (روزنامه آذر، 8 خرداد 1325، نمره 34، ص 4)
«شکرالله میرزا» کیست؟ محله اش کجاست؟
احتمالاً قارئین محترم دیده و یا شنیده باشند که نام اين محله قدیمی زنجان در برخی جراید و کتب قدیمی و اسناد و مدارک ثبتی منقوله دار به جای سرچشمه با عنوان کوچه محله «شکرالله میرزا» قید شده است. این شکرالله میرزا کیست؟ او نوه «عبدالله میرزا دارا» اولین حاکم از طایفه قجر در زنجان بعد از سلسله زندیه می باشد. پدر او «لطفالله ميرزا» است که حمامي در جنب غربي دارالحكومه پدرش و پشت اداره شهربانی سابق (کوچه دادگستری) ساخت و به نام حمام «لطفالله ميرزا» نامگذاري كرد كه اكنون وجود ندارد و به پارکینگ ماشین در سبزه میدان تبدیل شده است. روزگاری زندانی های داخل نظمیه زنجان را با مراقبت چند اجان به این حمام می آوردند.
این شازده دارایی «شكرالله ميرزا» در اواخر دورهي قاجاريه به تاسی از پدر و جد خود، در محلهي خيابان جاويد و خواجه نصیر طوسی (قالا دیبی)، مسجدي به نام مسجد شكرالله ميرزا قاجار ساخت که در جریان تعریض خیابان یعنی کوچه قلعه سابق و ساخت خیابان خواجه نصیر طوسی از بین رفت و مسجد دیگری در جای آن احداث شد که اكنون مسجد غريبيه بالا ناميده می شود.
در نزدیکی مسجد، « شاهزاده شكرالله ميرزا» حمام و غسالخانهاي نیز ساخته بود که بعدها تخریب و حمام جدیدی برپا شد که امروزه تغییر کاربری در آن صورت گرفته است. حمام شازده «شکراله میرزا» در سال 1316/ه.ق در کنار باغ شازده و به دستور وی در روبروی عمارت «علی اکبرتوفیقی» و در جوار کوچه قالا ائشگی و کوچه قیز قئییت (زهره امروزی) بنا شده و در زمان خود از حمام های عمومی لوکس و تمیز شهر بوده است.
قسمتی از این حمام که بین مردم به حمام شازده خانم نیز معروف بود و به عنوان ملک خاندان دارایی محسوب می شد، در زمان تاسیس خیابان خواجه نصیرالدین طوسی (شهرداری ابوالفضل بهرامپور) در مسیر خیابان واقع شده و تخریب گردید و مابقی ملک ساختمان حمام و خزینه ان نیز خراب شد و در خرابه های ان با محوریت حمام نمره، حمام جدیدی ساختند که به حمام نمره «فاضلی» معروف بود. این حمام را بعد از نوسازی و تعبیه دوش و انفرادی کردن آن، خانواده فاضلی اجاره و مدیریت می کرد و تا دهه80 نیز این حمام فعال بود و مورد استفاده عموم قرار داشت.
با از رونق افتادن حمام های عمومی شهر، این حمام هم از گردونه سرویس دهی بهداشتی خارج شد و بعد از مدتی تعطیلی، تخریب و از محل ان امروزه به صورت تجاری بهره برداری می شود. توضیح این که هر سه واحد باغ شازده، گرمابه و غسالخانه مسجد تا پیش از لوله کشی آب شرب زنجان، از آب قنات (قیز قئییت) که از محله تکیه قهرمان، کوچه و باغ شکرالله میرزا ناحیه 1 زنجان رد می شد استفاده می کردند.
محله اعیان نشین زنجان
معمرین زنجان با استفاده از آرشیو ذهنی خود و محفوظات قالب گرفته روایت می کنند تعداد قابل توجهی از سکنه محدوده سرچشمه، همه از افراد ثروتمند و اشراف شهر بودند. از شمال که می آمدی، سمت راست متعلق به طایفه «ذوالفقاری» بود و سمت چپ از ان زمین دار معروف زنجان «سید باقرخان امجدی» بود. در حدود سال 1310/ه.ش، باغ بزرگی در مرکز شهر و در قسمت شمالی سبزه میدان تا حدود تقریبی سرچشمه قرار داشت که بخشی از ان متعلق به امجد نظام بود.
اولین کلوپ ورزشی زنجان نیز توسط سید جعفر امجدی در داخل همین باغ تاسیس شده است.» (پروین خمسه، شماره 378، 19 اسفند ماه 1313) سال های بعد در زمین همین باغ و کلوپ، هتل بزرگ بیمه ایران، شرکت بیمه، سینما ستاره آبی و بعد از انقلاب قسمتی از دبیرخانه و کلاس های درس دانشگاه آزاد واحد زنجان و چند واحد مسکونی احداث شد. در همین راستا، خیابان 7 تیر امروزی کوچه تنگ و درازی بود که به عنوان یک ادرس شهری، «ناصر نظام» می گفتند و هر دو قسمت شمالی و جنوبی کوچه متعلق به خاندان وزیری ها بود.
سید محمد باقر خان امجدی ملقب به «امجد نظام» مالک باغ حسین اباد در اواخر دوره قاجاریه، در قزاقخانه خدمت می کرده و لقب خود را به دلیل شغلش به دست اورده بود. «سید احمد کسروی» در کتاب زندگی و زمانه کسروی ص 282 می نویسد: [معتمدالسلطان امجد نظام یکی از توانگران سرشناس زنجان بود که پس از به راه افتادن شناسنامه و گزینش نام خانوادگی محمد باقرخان خان امجدی نام گرفت].
او فرزند «سید احمد» یکی از روحانیون زمان خویش، متولد 1250/ه.ش در زنجان می باشد که به کار اجاره کردن روستا مشغول بود و امنیت این روستاها را نیز خود امجد نظام به وسیله نیروی تفنگداری که در اختیار داشت برقرار می نمود.
از این راه به جمع آوری غلات و فروش آن ها اشتغال داشت. وی مدتی نیز در بعد از انقلاب مشروطیت رئیس شهربانی زنجان شد. روایات محلی حکایت از این دارد که «محمد خان اصانلو» نیز به جهت واهمه از نیروی نظامی امجد نظام، با وجود سواران زیاد قادر به شبیخون به داخل شهر زنجان نبوده است. دعوای او با «محمود خان ذوالفقاری» به دلیل همجواری و اشراف منزلش به عمارت «محمود خان ذوالفقاری»، (در حد فاصل دالان التی و سرچشمه) مدت ها ورد زنجانی ها بود.
«امیر خسرو خان دارایی» از نواده های عبدالله میرزا دارا (برهان السلطنه) در تحریر خاطرات خود از امجد نظام به خاطر تلاش هایش در جهت رفع گرفتاری وی در ماجرای دستگیری و زندانی شدنش در زندان شهربانی زنجان (با حضور مخالفین وی محمود خان و مصطفی خان ذوالفقاری و اعتماد خان امین) به هنگام غائله ی فرقه دمکرات اذربایجان – زنجان در سال 1325/ه.ش، به نیکی یاد کرده است.
مرحوم امجد نظام در کارهای خیریه و کمک به ایجاد مراکز اموزشی و ورزشی و غیرو در زنجان سرامد بوده است. زمین هایی که مرحوم امجدی برای امور عام المنفعه به مردم و مراکز اداری واگذار کرده عبارتند از: استادیوم ورزشی «ورزشگاه» 15 خرداد که نام اولیه ان به خاطر امجد نظام «امجدیه» می باشد. مدرسه راهنمایی ابوذر و دبیرستان طالقانی و خانقاه و درمانگاه در (خیابان 17 شهریور امروزی – 4 ابان سابق)
در دهه های گذشته، محله سرچشمه با داشتن پارامترهای مختلف و حضور و اقامت اشخاصی از جنس رجل سیاسی و اعیان و اشراف خمسه و به دلیل همجواری با کاخ شهری ذوالفقاری ها و عمارت حاج وزیر و نزدیکی به دارالحکومه و دوائر دولتی و نهاد بلدیه و اداره نظمیه، از شآن اجتماعی بالایی در سلسله مراتب شهری برخوردار بوده و همین موضوع بستری را فراهم کرده بود تا به عنوان یکی از مراکز مهم تصمیم گیری های کلان سیاسی و ایالتی خمسه با بازیگران خاص خودش تلقی گردد.
این بخش از شهر زنجان در خاستگاه نخستین، به عنوان بافت تاریخی و سنتی شهر، محل اسکان اشراف و رجال و تجار معروف ولایت خمسه زنجان از قبیل «رضاخان اصانلو – امیر اشجع»، «حسن خان یاورخدیوی – ناصرنظام»، «سید باقرخان امجدی – امجد نظام»، «اعتماد خان امین – اعتمادالدوله»، «حسین خان کاووسی – دبیر همایون»، «سید مقتدا صارمی»، «اخوان مغازه ای»، «مستشیرالدوله»، «رضوانی»، «یاور نظام»، «طایفه ی رهبری»، «شجاع نظام»، «دبیر اسعد کاووسی»، «علیارخان سعیدی» و نیز «خاندان ذوالفقاری» و «طایفه ی وزیری» بوده و مجموعه ساختمان هایی نیز در سبک و الگویی همسان و به تقلید از معماری عمارت ذوالفقاری، همچون خانه حاج وزیر زنجانی، خانه ناصر نظام خدیوی، عمارت مالیه، منزل اعتمادالدوله امینی (اعتماد خان) و … از نوع کلاه فرنگی در اشل های مختلف وعمارت محمد عظام السلطنه ذوالفقاری (مرکز مدنیت ایوی فرقه دموکرات زنجان) یا عمارت اعیانی حسین خان کاووسی (دبیرهمایون – اولین شهردار زنجان 2 – 1300/ه.ش) در این محله بنا شده بود.
در خاستگاه نخستین، سرچشمه یکی از آبادترین و ثروتمندترین محلات زنجان بوده است. این محله با داشتن معابر و کوچه هایی هم چون «اسحق میرزا»، «علیارخان سعیدی»، «مستشیری»، «سردار»، «ارمنی لر»، «ناصر نظام»، «عطایی»، «اعتماد امین»، «اکبریه» و با داشتن قنات پرآب و یکی دو باب حمام عمومی و نمره و رواق و مغازه های دور میدانگاه اصلی وآب انبار و ساختمان های قدیمی با پوشش شیروانی و سردرهای اجری قزاقی و مسجد و دالان وزیر به همراه تکیه وزیر و مدرسه ملی توفیق و دبیرستان دخترانه شاهدخت و کودکستان و امثالهم یعنی دارا بودن یک مجموعه کامل زندگی شهری، شهرت بسزایی در بین اهالی و دیگر محله های زنجان داشته است.
با اینکه اکنون تقریباً هویت و کالبد اصلی خودش را از کف داده و از اهمیت آن کاسته شده است، ولی هنوز اشتهار تاریخی و قدمت دیرین خود را در میان معمرین زنجانی و ادبیات و تاریخ شفاهی منطقه از کف نداده است.
خاطرات سرچشمه
در شهرهایی با بافت سنتی اگر از کسی بپرسی اهل کجائی؟ می گوید فلا ن محله. اما اگر همین سوال را در شهرهای جدید که اصطلاحاً مدرنیزه شده بپرسید خواهد گفت بچه فلان خیابان هستم. شاید این پاسخ به نظر جزیی بیاید و تصور کنیم تنها یک تفاوت کلامی ساده است که در اثر احداث خیابان های جدید به جای کوچه ها و گذرهای قدیمی ایجاد شده است اما شاید بشود از همین کلام کوتاه به یک نتیجه دیگری رسید این که ما الان حس تعلق خاطر به محله پدری خود را به معنای گذشته ی ان از دست داده ایم.
مفهوم محله وسیعتر از تقسیم بندی شهری است، زیرا در گذشته یک واحد جغرافیایی برای یک زندگی کامل بود. با بودن سیستم (محله محوری) محله تنها از خانه ها شروع نمی شد و عناصری از قبیل اب انبار، قنات، مسجد، حمام، نانوایی،تکیه، مدرسه، قهوه خانه،خیاط خانه، بازارچه، محل گردهمایی های عمومی و بالاخره محل بازی های کودکانه در ان وجود داشت که نیازهای اهالی را تامین می کرد.
همه این ها عامل احساس تعلق به محله ای می شد که هر چه می خواستیم داشت. با تغییراتی که رخ داد این شیوه زیست کاملاً تغییر کرد و خروج دائم روزانه از محله ها تبدیل به یک روال روزمره شد. البته این اتفاقات در طول چند نسل رخ داده است و امروز کسانی که در یک طرف شهر زندگی و در سمت دیگر کار می کنند، زندگی دوگانه ای دارند که باعث می شود تعلق خاطر خاصی به محله ای که در آن متولد و یا ساکن هستند نداشته نباشند. اماکن عمومی محله ای بر این اساس کاربرد داشتند که اهالی بیشتر اوقات خود را در همان محدوده جغرافیایی بگذرانند و امروزه این عادت تا حد زیادی از میان رفته است.
مرحوم «دکتر علی اکبر صارمی» فرزند «سید مقتدا صارمی» بنیانگدار مدرسه ملی سعادت در زنجان، زاده سال 1322 در شهر زنجان، از دانش اموختگان مدارس توفیقی و شریعتی (پهلوی سابق) می باشد که تحصیلات کارشناسی ارشد خود را در رشته معماری در دانشکده هنرهای زیبا و دکتری را در «دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا» به اتمام رساند. او عاقبت در سحرگاه دوم بهمن 1396 در تهران درگذشت.
در كتابی که مجموعه خاطرات پنجاه سال گذشته اين طراح و معمار پيشكسوت از زندگي در شهرستان زنجان و سالهاي تحصيل در دانشگاه تهران را در بر می گیرد، وی اشاره ای به خاطرات دوران نوجوانی خود در زنجان و به محله پدری خود «سرچشمه» دارد که در نوع خود بسیار شیرین و خواندنی و اموزنده است.
کوچه بن بست
از کوچه بن بست خودمان شروع کنم که در محله سرچشمه زنجان قرار داشت و از کوچه اعتمادالدوله می گذشت و در انتهای کوچه به بن بست مستشیرالدوله ختم می شد. الدوله ها و السلطنه های زنجان از دوره قاجار در شهر ما زندگی می کردند که خانواده من آمیخته ای از آنان و سادات روحانی بودند.
خانه «مستشیرالدوله» در همسایگی خانه ما قرار داشت. این بن بست ها از با ارزشترین و مهم ترین فضاهای شهری گذشته ی ما بودند اما در شهرهای امروز بن بست ها در کنار کوچه ها هر دو از بین رفته اند. پاتوق بچه های محله [سرچشمه] همین بن بست [ها] بود. سر در خانه ها نشانگر شخصیت خانواده ها بود و درها و سر درهای زیبا و شکیل و سکوهای اطراف آن جلوه ی خاصی به کوچه های مان می دادند.
یک بار مستشیرالدوله بزرگ [رئیس اسبق اداره مالیه زنجان) که پیرمردی تنومند، خوش چهره و در عین حال باوقار و پرابهت بود صدایم کرد و گفت: «پسرم کنار دیوار بایست و دست خود را بلند کن» من اطاعت کردم و آقا به بناء دستور فرمودند که تا یک وحب بالاتر از دستم را کچ کاری کند و پائین را با کاهگل بپوشاند.
علت این کار، آن زغال نوشته ها و نقاشی های بی ربط و باربطی بود که بر سینه دیوار به یادگار می گذاشتیم و یک وجب بالاتر نیز به قد کشیدن من و هم سالانم در سال های آینده مربوط می شد! (صارمی، علی اکبر، تار و پود و هنوز، سرگذشت من و معماری ما، صص 19 و 18)
خرابه ای از آن «اعتماد امینی» بود کنار این خرابه خانه وی قرار داشت او را «اعتمادالدوله» نیز می نامیدند. خانه او سر در نفیسی داشت. «اعتماد خان» پیرمرد شوخ طبع با موهای پرپشت یکدست سفید بود.
املاک و [دهات] فراوانی داشت و از دوستان نزدیک پدرم بود. غروب ها یا پدر به دیدار اعتماد می رفت و با هم روی نیمکت هشتی بیرونی می نشستند یا اعتماد به نوکر خانه مان «روح الله» می گفت: «برو بگو یکی از رعایا آمده به زیارت اقا !!» کمی بعد خودش به دیدن پدر می آمد و به گپ و صحبت در باره اوضاع شهر زنجان و وضعیت کشاورزی منطقه می پرداختند … سر در عمارت «اعتماد خان»، یکی از زیباترین سردرهای کوچه ما بود. آجرکاری بسیار ظریف و درچوبی گره کاری شده بسیار ممتاز آن با پنجره ای لوزی شکل قسمت فوقانی آن، به نظر من از شاهکارهای هنر ترکیبی ایرانی و اروپایی بود. پشت این در به جای هشتی همیشگی، پلکانی وسیع قرار داشت که به طبقه دوم می رسید و در طرفین آن دو اتاق قرینه قرار گرفته بود.
این ورودی مخصوص مهمانی های ویژه بود و به ندرت باز می شد. ورودی دیگری در کنار این سر در قرار داشت که به هشتی ورودی دوم راه می یافت و محل بار عام و ملاقات های خان بود. میدان گاه کوچک جلوی این خانه نیز از مکان های تجمع ما بچه محل به شمار می رفت.
از فرزندان اعتمادالدوله، «عباس خان» از دوستان پدرم بود که تخصص در احداث باغ های میوه داشت و مجموعه باغ های پربار و بسیار بارزش [محله] اعتمادیه در بیرون شهر زنجان به دست او احداث شد اما بعدها شاهد تخریب این باغ ها و تبدیل ان ها به شهرک و منطقه مسکونی بودیم. (همان، صص23 و 22)