«افسانه کارآفرینی»، عنوان کتابی است که در آن رمز و راز رسیدن به موفقیت یک کارآفرین و شاخصه های مروبط به آن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. در این کتاب این سوال مطرح می شود که «چرا اغلب کسبوکارهای کوچک موفق نمیشوند و راهحل آن چیست؟». مهری حسنی، مدیر عامل مرکز مشاوره مدیریت و کارآفرینی مهرگان بخش های مختلف این کتاب ارزشمند را خلاصه کرده و در اختیار نشریه برای چاپ قرار داده است. در این راستا در بخش های مختلف به مرور در سایت نشریه قرار می گیرد:

دون خوان در کتاب افسانه های قدرت می گوید: «تفاوت اصلی بین مرد عادی و یک جنگجو در این است که جنگجو هر اتفاقی را بهعنوان یک مبارزه در نظر میگیرد، در حالی که یک مرد عادی آن را نعمت و بلا از جانب خداوند می پندارد».
برای اشخاصی که فراز و نشیب های زندگی را به خوبی میشناسند، ورشکسته شدن نه تنها درد آور نیست، بلکه درس های زیادی به انسان می آموزد. برخلاف باور عمومی تجربه نشان داده است، دلیل موفقیت افرادی که در کارشان بسیار خوب عمل میکنند و تقریباً استثنایی هستند دانش زیاد آنها نیست، بلکه تشنه یادگیری بودند دلیل موفقیت آنهاست.
انسان های بسیار موفق هرگز تعصبی نیستند. آن ها منطقی فکر میکنند، تحت تاثیر احساسات خود قرار نمی گیرند و در مورد جزئیات کارشان مشتاق و واقع بین بوده و با واقعیت های تلخ و زشت زندگی آشنا هستند. آن ها می دانند تعصب بر روی بعضی از اصول باعث صدمه زدن به کارشان می شود.
بسیاری از افراد موفقی را که من می شناسم، دارای فهم و درک درونی هستند و با تمرکز کردن بر روی چیز های به ظاهر جزئی بی اهمیت و خسته کننده که به نظر مهم نمی آید به موفقیت های بیشتری دست می یابند.
وقتی کارهای کوچک و کسل کننده به درستی و با دقت و هدفمند اجرا می شوند، در نهایت باعث بهبود کیفیت و ایجاد تغییرات فراوان در کسب و کار می شوند، به طوری که آن کسب و کار را نسبت به سایر کسب و کارها متمایز می کند.
راه اندازی یک کسب و کار بسیار موفق نیازمند تحقیق و بررسی مستمر و بی پایان است و در این راه بایستی با فشارهای درونی و بیرونی بسیاری دست و پنجه نرم کرد.
فشارهایی که دارای پیچیدگی های بی شمار است و مدام انسان را متحیر و غافلگیر میکند. تجربه نشان داده است، برای آن که بتوانیم همیشه روحیه شاد خود را حفظ کنیم بایستی نقاط پایانی را با نقاط ابتدایی جایگزین کنیم، یعنی موفقیت را در هر لحظه تجربه کنیم و لذت بردن از آن را به لحظه آخر موکول نکنیم.
کسب و کار ما نمادی از منش و خلق و خوی ماست
در پایان پیشگفتار می خواهم نقل قول آموزندهای از آنتونی گرین بنک را برایتان بازگو کنم. او در کتاب بقا می گوید: « برای پشت سرگذاشتن شرایط بسیار دشوار شما نیاز به عکس العمل یک راننده مسابقه گراند پریکس یا زور بازوی هرکول و یا مغز انیشتین ندارید، فقط لازم است بدانید که چه کار مناسبی را باید انجام دهید».
مقدمه
طبق تحقیقات به عمل آمده مشخص شده است که مشاغل کوچک به خودی خود کار نمی کنند، بلکه عامل کار کردن این مشاغل صاحبان آن هستند.
ایده اول: نظریه ای وجود دارد که آن را افسانه کارآفرینی می نامند. این نظریه می گوید:« کسب و کارهای مختلف توسط کارآفرینان شروع میشود که سرمایه خود را برای کسب سود بیشتر به خطر میاندازند، اما باید گفت این یک اشتباه محض است».
ایده دوم: امروزه یک تغییر اساسی در مشاغل کوچک در حال رخ دادن است که من آن را «تحول کلی» می نامم، نه به این خاطر که باعث تغییر روش ما در نحوه انجام کار می گردد، بلکه به این خاطر که باعث تغییر خودمان شده و بقای کسب و کارمان را تضمین می کند.
ایده سوم: در قالب تحول کلی، فرآیندی پویا وجود دارد که ما در شرکت توسعه کسب و کار جهانی گر بر آن را فرآیند توسعه کسب و کار مینامیم.
این فرآیند به ما می آموزد که هرگاه کاری سیستم سازی شود و به طور جدی توسط صاحبان کسب و کار کوچک کنترل شود، دچار دگرگونی خواهد شد، این دگرگونی در توسعه کسب و کار قدرت ایجاد خواهد کرد که هر کسب و کار کوچکی را به طور باورنکردنی به یک سازمان برجسته با بازدهی بالا تبدیل میکند.
تجربه به ما نشان داده اگر یک کسب و کار کوچک سیستم را در تمام فعالیت هایش دخیل کند و از آن برای کنترل امور در راستای رسیدن به هدف نهایی خود استفاده کند، همیشه جوان و پر رونق باقی خواهد ماند.
ایده چهارم: صاحبان مشاغل کوچک باید از فرآیند توسعه کسب و کار به طور منظم و گام به گام استفاده کنند تا قادر باشند نتایج حاصل از آن را پیش بینی نموده و بدین طریق کسب و کارشان را رونق دهند.
اولین تغییری که باید اتفاق بیفتد ، تغییر در دیدگاه شما نسبت به کار است و آنچه باعث به جریان افتادن آن می شود.
فصل اول
افسانه کارآفرینی داستان آن کارآفرینی است که در این سرزمین به شدت در تکاپوست و مانند یک قهرمان به نظر می رسد. در حقیقت کارآفرین تصویری از یک انسان قوی مانند هرکول است. یک مرد یا یک زن که در مقابل همه مشکلات به تنهایی ایستاده و شجاعانه در مقابل سختیهای پیش رو مقاومت میکنند، مانند مردی که از صخره های خطرناک با شیب بسیار تند بالا می رود. او تمام مشقات را برای تحقق بخشیدن به آرزویش که ایجاد کسب و کار موفق است تحمل میکند. این افسانه بوی شرافت، تعالی و تلاش های مافوق بشری می دهد و نشات گرفته از یک تعهد تحسین آمیز برای رسیدن به ایده آل های فراتر از یک زندگی عادی است، بله ممکن است چنین افرادی وجود داشته باشند ولی تجربه به من میگوید که تعدادشان بسیار کم است.
شوک کارآفرینی:
ناگهان روزی بدون دلیل مشخصی دچار شوک کارآفرینی می شوید، از آن روز به بعد زندگی شما دگرگون می شود درون ذهنتان صدای کسی را می شنوید که میگوید چرا بایست این کار را انجام دهم؟ چرا بایستی برای کس دیگری کار کنم من که بیشتر از او میدانم؟ اگر من نبودم او به اینجا نمی رسید. هر کسی می تواند یک کسب و کار را اداره کند پس چرا من برای یک احمق کار کنم؟
اگر شما به آنچه شنیده توجه کنید و آن را به ذهن بسپارید سرنوشتتان رقم می خورد. هیجان مستقل شدن و راه اندازی یک کسب و کار وجودتان را تسخیر می کند اندیشه استقلال همه جا شما را دنبال میکند.
هر متخصصی که مبتلا به شوک کارآفرینی میشود، دقیقا این مراحل را تجربه میکند اول هیجان زده میشود. دوم ترس به سراغش میآید سوم خسته میشود و در نهایت ناامید می گردد و حس وحشتناک از دست دادن وجود او را فرا می گیرد. در بخش های بعدی راه حل ها را مطرح خواهیم کرد.
خیال فاجعه آمیز:
خیال فاجعهآمیز این است برای موفقیت در زمینه کسب و کارم فقط تخصص من کافی است. در واقع علت اصلی شکست اکثر کسب و کارها همین است، زیرا کار فنی یک کسب و کار و کسب و کاری که آن کار فنی را به کار میگیرد دو چیز کاملا متفاوت اند.
اگر کسی با تخصص کسب و کارش آشنا نباشد میتواند آن را بیاموزد اما نکته مهم در راه اندازی یک کسب و کار چگونگی هدایت و پیشبرد آن است.