«چيلله گئجه سي» در زنجان

عبدالعزیر قائمی – «يلدا» در لغت به معني تولد است. ايرانيان از ديرباز شب اول برج جدي(دي) را كه طولاني ترين شب سال است را با مراسم خاصي سپري مي كنند و در اين ميان زنجاني ها هم از اين قاعده مستثني نبوده و مراسم خاصي را در اين شب برگزار مي كنند.

شب یلدا

اين روزها در اكثر محافل و راديو و تلويزيون و اينترنت و صفحات فيسبوك و گروه ها و کانال های تلگرامی و کلاً فضای مجازی سخن از شب يلداست و مراسمات آن، البته قصد دوباره گويي و تكرار نداريم، اما بنا داريم قسمتي از مراسم هايي كه در زنجان قديم اجرا مي شد را از دست نوشته هاي مرحوم آقاي محمد رجائي با اندكي ويرايش و تصرف باز گو كنيم:

مرحوم آقاي محمد رجائي، نویسنده مطلب

در زنجان از ايام قديم تاكنون شب اول ماه زمستان را كه معروف به شب چله است مراسمي وجود دارد كه اكثر خانواده ها انجام مي دهند.
در گذشته چند روز به شب يلدا مانده خانواده ها به تكافو مي افتادند و گرد و غبار خانه را پاك و لباس و البسه را شسته و پاكيزه مي كردند. پس از اتمام نظافت كامل، اقدام به خريد لباس و وسائل نو و بعد براي شب نشيني شب يلدا هر خانواده بنا به فراخور حال خود شام و آجيل و شيريني فراهم مي كرد. البته آن زمان آجيل به اين صورت نبود و تنقلات بيشتر باقي مانده خشكبار و ميوه هاي خشك شده كه در تابستان تهيه مي نمودند، بود. همچنين تهيه ي هندوانه از رسوم قديمي بود كه خريداري و نگهداري مي كردند تا شب چله مورد استفاده قرار دهند.
خانواده ها گندم و عدس و نخود و كنجد و بزرك خريداري كرده و پاك كرده و بعداً بو داده و شور كرده كه به آن در زبان محلي«قورقا» مي گفتند و در كيسه اي ريخته، زير كرسي قرار مي دادند تا گرم بماند. و از بازار مقداري كشمش و نخود [نخودچي– لبلبي] و بادام و گردو و انار هم تهيه مي كردند.
روزي كه شب يلدا مي شد خانواده به حمام رفته و اصلاح كرده و براي شب لباس نو پوشيده و بچه ها هم با شادي و شعف در انتظار شب چله بودند.
در شب چله هر خانواده و اقوام و همسايه ها در خانه هاي يكديگر جمع مي شدند. بعضي براي شام و عده اي هم بعد از شام بنا به دعوت قبلي يا بدون دعوت در منزل بزرگتر از خودشان شركت مي كردند.
مدعوين موقع عصر يكي يكي يا دسته جمعي در منزل ميزبان، حاضر مي شدند و با كمال محبت و احترام از طرف بزرگان خانواده مورد استقبال قرار گرفته و داخل اتاق مي شدند و مي نشستند. پس از آمدن و جمع شدن همه، پدر بزرگ يا همان بزرگ خانواده در بالاي اتاق قرار مي گرفت و از مهمانان نهايت تشكر مي كرد و مي گفت كه با تشريف فرمايي خود ما را سرافراز كرده ايد.
در يك طرف اتاق سماور با يك منقل ذغال روشن شده و قوري و استكان ها و چايدان و قندان تمركز يافته بود و بانوي خانه در كنار سماور نشسته و استكان ها را پر از چايي مي كرد و دختر يا پسر بزرگ خانواده به مهمان ها چاي مي داد.
بعد از صرف چايي و جمع آوري استكان ها و بشقاب ها پدر يا پدر بزرگ اعلام مي داشت براي اداي نماز آماده شويد. حاضرين يكي يكي رفته و وضو مي گرفتند و بزرگ خانواده پيش نماز مي شد و نماز را به جماعت ادا مي كرد و صلوات فرستاده و دعا مي كرد و بقيه هم آمين مي گفتند.

سپس هر يك نسبت به بزرگي و كوچكي سن و سال خود به رديف دور اتاق مي نشستند و سپس سفره شام را پهن مي كردند كه با غذاهايي چون چلو با خورشت قوره سبزي و يا قيمه و به خصوص ترشي تزئين مي شد و پس از صرف شام و جمع آوري ظروف دوباره مادر بزرگ بغل دست سماور مي نشست و براي همه چايي مي ريخت. سپس آن عده از مهمانان كه بعد از شام مي آمدند، هم در اين مهماني شركت مي كردند و همگي دور كرسي مي نشستند و شروع شب نشيني مي كردند .
سپس آن تنقلات(قورقا) که چگونگی تهيه آنها با آن تشريفاتي كه به عرض رسيد، از زير لحاف با مشت بيرون آورده و به حاضرين مي دادند كه مورد استفاده قرار دهند كه بسيار خوردني و لذيذ بودند. با اين تنقلات حتي روزها و شب هاي بعد از شب چله نيز از دوست و آشنا پذيرايي مي كردند و در شب هاي زمستان اكثر خانواده ها قورقا را نوعي آجيل محسوب مي كردند و استفاده مي نمودند.
ضمن صحبت، هندوانه را در يك سيني قرار داده و با يك چاقو جلوي روي بزرگ خانواده مي گذاشتند و او هم با ذكر صلواتي هندوانه را به سهم هر يك قارچ كرده و به يك طرف بشقاب مي گذاشت مهمانان نيز شروع به خوردن آن مي نمودند.
سپس پدر بزرگ ديوان حافظ را برداشته و فاتحه اي خوانده و شروع مي كرد به خواندن اشعار و غزليات حافظ و مهمانان نيز هر يك گرفتن فالي از حافظ براي خود تقاضا مي كردند. پدر بزرگ هم اظهار مي نمود كه اول فاتحه اي بخوانيد و بعد نيت كنيد تا فالتان را بگيرم.

پس از مراسم فال گيري از ديوان حافظ، شروع مي كردند از هر دري سخني مي گفتند و بذله گويي ها و تفريحات شروع مي شد. و بدين منوال تا پاسي از شب به گفتگو و بگو و بخند سپري مي شد. در خاتمه هر يك از مهمانان كه راهشان دور بود شب را مي ماندند و آنهايي كه نزديك بودند مي رفتند. واقعاً روزگاري بود با مردمان مؤمن و متدين و شاد و ساده زيست و با صداقت و با ايمان و با اين روحيات لطيف، عمر خود را سپري كرده و با سعادت و با نام نيك از اين دنياي فاني مي رفتند.
ما نيز ياد كساني كه شب هاي سال گذشته و سال هاي پيش با ما بودند و الان ديگر در ميان ما نيستند را گرامي مي داريم و جايشان را خالي مي كنيم و با ذكر فاتحه اي روحشان را شاد مي كنيم. اين مناسبت ها و سنت هاي شيرين تنها بهانه ايست تا از بهترين ها ياد كنيم. شاد و موفق و سرافراز باشيد.

شهاب زنجان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست بعدی

تاریخ / یک خبر در روزنامه وقایع الاتفاقیه

ش دسامبر 19 , 2020
تکه ای از روزنامه ی وقایع الاتفاقیه که مربوط به اخبار ولایت خمسه است. به گزارش شهاب زنجان، داستان قتل بی رحمانه ی یک طفل به دست یک زن (ضعیفه!) و بازجویی و کیفر شرعی قاتل را شرح می دهد. آن چنان که زن قاتل  را از بلندای  عمارت سلطانی […]
فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس