*جاوید عباسی فلاح – با مراجعه ، مطالعه و بررسی زبان و ادبیات فارسی متوجه خواهیم شد که تعـداد بسـیار زیادی «غلط های مصطلح» وجود دارد که نیازبه اصلاح دارد ولی به علت اصلاح نشدن و بی توجهی به صورت اصطلاح های درست وعادی تـبدیل شده است با جابه جایی یک فتحه،کسره یا ضمه در کلمه ای ممکن است مفهوم یک بیت شعربه طور کلی تغییر یابد یا نامفهوم شود که درادبیات کنونی ما به مقدار زیادی وجود دارد که ناخودآگاه به آواز ملی نیز سرایت نموده است.
دراین گفتار سعی بر این است که مواردی که درارتباط با موسیقی و به خصوص آواز بوده و بیشترین کاربرد را داراست، بیان شود که به نظر باید از طرف پوینـدگان آواز و آهنگسازان به این مهم توجه خاص نمایند که دراین آشفته بازار گمراهی این آواز به ورطه نابـودی کشیده نشود.
غلط مصطلح ، غلط مشهور، یا غلط عام غلطهایی گفته میشود که بسیار به کار برده میشوند. در لغت نامه دهخدا در این مورد آمده است : « آنچـه برخلاف قیاس یا گـفته لغـویان یا ائمـه ادب بُوَد لیـکن عامه مردم و فاضلان و نویسندگان آن را پذیرفته باشند»
در رویارویی با غلطهای مصطلح دو نگرش وجود دارد ، دستهای معتقدند که چون اکثریت جامعه این غلـطها را به کار میبرند ، میتوان آنها را درست در نظر گرفت و بهکار برد. در مقابل دسـتهای معـتقدند باید هر غلط مصطلحی را به دلیل غلط بودن بهدور انداخت.
موضوع « غلط های مصـطلح در آواز» را برای اولین بار، آقای علی شیـرازی ، آوازخوان ، آواز پژوهش ونویسنده، مطرح نمود که در مورد آن در برنامه آیین آواز روز27 فروردین سال 98 در فرهنگسرای ارسباران برگزار خواهد شد که خود ایشان بـنیادگذار و مسـئول اجرای برنــامه آیـین آواز است مطرح نمود.
غلط های مصطلح آوازی را می توان به دو بخش غلــط های مصطلح گفـتاری و غلط های مصطلح رفتاری به معنای رفتارهای تولید صوت تقسیم نمود که در مورد هر یک از آنــها با ذکر چند مثال می پردازیم :
غلط های مصطلح گفتاری:
بخش اول:آن بخش از اصطلاح هایی هست که با بیان آن ها ، معنی و مفهوم شعر تغییر پیدا نمی کند ولی بر اساس قاعده و قانون زبان و ادبیات فارسی باید آن ها را درست تلفظ نمود.
مثال 1 : چنین که صومعه آلوده شد به خون دلم / گرم به باده بشویید حق به دست شماست
اصطلاح « چنـین و چنان » که به ضم چ درست است در واقــع ترکیبب چـون + این و چـون + آن اسـت با کسره چ مصطلح شده است ، بیان کلمه « چنین» با ضمه و کسره تغیـیری در معنی شعر ایجاد نمی کند ولی مناسب است که با بیان صحیح خوانده شود.
مثال2 : پاک چشمان را ز روی خوب دیدن منع نیست / سجده کایزد را بود گو سجده گه بتخانه باش
بیان کلمه «سجده» با فتحه و کسره تغییری در معنی شعر ایجاد نمی کند ولی مناسب است که با بیان صحیح خوانده شود.
مثال 3 : عاشقي دين من و سوختن آيين من است / مايه ي گريه ي شب ها دل غمگين من است
حرف همزه در کلمات فارسی به کار نمی رود بنـابراین گفتن کلماتی مانند آئین ، پائیز ، پائین صحیح نبـوده و به صورت آیین ، پاییز ، پایین خوانده می شود.
غلط های مصطلح گفتاری :
بخش دوم :آن بخش از اصطلاح هایی هست که با بیان آن ها،معنی و مفهوم شعر تغییر پیدا کرده یا بی معنا می کند.
مثال 1: اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای / آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم
کلمه « آخر » با فتح خ به معنی دیگری ومونث آن اخری است وبا کسرخ به معنی پایان، سرانجام ، عاقـبت و مونث آن آخره است.معنـی کلمه آخر با کـسره خ به معـنی پایان و در نهـایت است که اگر به صورت آخر با فتـح خ خوانده شــود مفهــوم شعر تغییر پیدا خواهد کرد.
مثال 2 :برگذری و ننگری باز نگر که بگذرد / فقر من و غنای تو، جور تو و احتمال من
غنا با فتح غ به معنی بی نیاز شدن و با کسر غ به معنی آواز ( صـوت ) طرب انگیز است که اگر در مثــال فوق با کسر غ خوانده شود مفهوم شعر تغییر پیدا خواهد کرد.
مثال 3 : تبارک الله از آن نقشبند ماء مهین / که نقش روی تو بسته ست چشم و زلف و جبین
مهین با کسر م به معنی بزرگترین وبا فتح م درعربی به معنای خواروذلیل ودر فارسی به معنای ماه گونه و با ضم آن به معنی خواردارنده واهانت کنـنده است که دراینجا منـظورمهـین با فتحه به معنای ضعیف است.
و از این گونه اند کلماتی مانند نما ، فراست ، فراغ ، فراق و …که با تغـیــیر بیان آنها معنی آنها نیز تغــییر خواهد یافت.
غلط های مصطلح رفتاری:
غلط های مصطلح رفتـاری که به نحوه تولید صدا از مخرج صوتی می پردازد. اصطلاح های مخربی چون مخروطی خواندن و صداسازی که آسیب های جدی را به بدنه آواز وارد نموده است و همچنین کاهش حجم صدا و افزایش خیالی گستره و ارتفاع صدا یا وسعت صدا و استفاده نکردن از اندام های بیرونی گفتاری است که آثار زیانباری را متوجه آوازخوانان نموده، می باشد که به بررسی آنها می پردازیم.
بخش اول :
مخروطی خواندن: کلمه مخروطی به خودی خود مشکل خاصی ندارد، ولی زمانی که که اصطلاح «مخروطی خواندن» در آواز استفاده می شود و به مرحله اجرا می رسد به لحاظ رفتارهای صوتی خوانندگی مورد بحث جدی قرار می گیرد که می بایست توجه خاصی به آن شود. اصطلاح مخروطی خواندن را یـکی از استادان درگذشته صاحب نام مطرح نمود و در برخی منابع غربی نیز در اپرا خواندن مطرح شده است . از زمان مطرح نمــودن این اصـطلاح در ایران فـقط یکی از شاگردان این استـاد که نوع مخروطـی خوانـدن ایشان با ساختـار حنجره وی تـناسب و سازگاری نســبتا” زیادی را داشت به کار برده شد ، با بررسی انـواع صداهای خوانندگان در این چهار دهه به آثار مخرب این نوع خواندن پی خواهیم برد :
الف- شباهت صداها
ب- مصنوعی بودن صداها
ج-از بین رفتن هویت، شناسنامه و رنگ و بوی طبیعی صدا
در حالی که اگر به خوانندگان و استادان دوره های قبل از جمله قمر، ظلی ، اقبال السطان ، ادیب خوانساری ، قوامی، شهیدی، طاهر زاده، تاج، بنان ، ایرج ، گلپا ، وفایی و… اشاره بکنیم در نحوه خواندن این استادان حالت مخروطی خواندن را احساس نمی کنیم و به همین دلیل هیچ صدای مشابه و مصنوعی را در این دوران شاهد نیستیم و هر کدام از این صداها، طبیعت، هویت و رنگ و بوی خود راحفظ نموده و یک بخش بزرگ و کلکسیونی از صداهای متنوع، رنگارنگ و زیبایی را به یادگار گذاشته اند واگر این خوانندگان با آموزش نادرست به صورت مخروطی می خواندند شاید دیگر شاهد هنرنمایی این استادان نبودیم و هیچ آثاری از آنها برای نسل های بعدی باقی نمانده بود.
به تصور اینکه به عنوان مثال استاد ایرج، مخروطی بخواند برای ما باور کردنی نیست و اگر می خواند آیا برای جامعه قابل قبــول بود . آیا حال اینـکه این بزرگان مورد اشـاره مخروطی نخوانده اند دچار اشتباه شده اند و مسیر را به خطا رفته اند؟ پاسخ را خودتان با قضاوت و انصاف خودتان بیابید.
به نظر می رسد بهترین حالت برای تولید صدا، حفظ حالت طبیعی حنجره و پرورش صدا به صورت حرف زدن و مـحاوره نمودن با دیگران است یعنی حرف زدن با صـدا است که اســتادان مورد اشــاره فوق این را رعایت نموده اند. صدا باید همان طوری که نوشیدنی می نوشیم ، غذا می خوریم و حرف می زنیـم سـاخته و پرداخته شود تا حنجره حالت طبیعی خود را از دست ندهد. اینجا این سوال از خوانندگان،مطرح اسـت که مـگر ما موقع صحبت کردن با دیگران حالت حنـجره خود را مخروطی می کنیـم که در خواندن نیز اینــگونه عمل بکنیم، پاسخ به طور قطع، منفی است، بنابراین چه ضرورتی ایجاب می کند که حنجره دچار یک نوع دست خوردگی شود.
بخش دوم
کاهش حجم صدا و افزایش وسعت صدا: کاستن حجم صدا نیز از اشتباه های رفتاری خواندن در این چهار دهه اخیر بوده است که متاسفانه در صدای اکثر هنرجویان و خوانندگان به راحتی قابل مشاهده است که با مقایسه خوانندگان دوره های قبل متوجه خواهیم شد که این موضوع نیز در دوره قبل از انقلاب وجود نداشته و مصطلح شده این چهل سال اخیر بوده است که دلـیل آن نیز واضـح و مشـخص است که از پراختن به آن صرف نظر می شود، ولی یک بخش از صدای بسیاری از خوانندگان کم شده و به حالت به اصـطلاح دزدیده شده درآمده است که حاصل تقلید و صداسازی نادرست و مد شده امروزی از دیگران بوده است.
نیاز به توضیح است که با کاهش یک بخش از حجم صدا حتی به اندازه کم، در واقع یک قسمت از توانـایی و امکانات صوتی خود را بلااستفاده نگه داشته و به مرور از بین می بریم.
دوم اینکه با کاهش حجم صدا ، وسعت وارتفاع صوتی افزتیش پیدا نمی کند واین یک تصور باطلی است که از زبان بسیاری از افراد شنیده می شود و در واقع با کاهش حجم صدا، گستره صوتی نیز کاهش پیدا می کند. و سوم اینکه با انجام این کار همان آسیب هایی که در حالت مخروطی خواندن اشاره شد به وجود خواهد آمد، به اضافه اینکه امکان فالـش شدن صدا در زمانی که به طور اتفاقی صدا باز می شود وجود خواهد داشت. بنابراین به نظر می رسد حفظ حجم طبیعی صدا بهترین حالت برای خواننده است و نیازی به کاهش و افزایش حجم صدا خارج از وضعیت موجود نمی باشد که به جزاین نیز دستکاری درساختار حنجره است وصدمه دیدن صدا دوراز انتظار نیست.
باز اینجا این سوال از خوانـندگان پیش می آید که مگر ما موقع صحبت کردن با دیگران حجم صـدای خود را کاهش می دهیم که درخواندن نیزاینــگونه عمل بکنیم، پاسخ به طور قطع، منفی است،بنابراین در بهترین حالت نیازی به کاهش حجم صدا نیست.
بخش سوم
استفاده از فضای داخلی دهان و استفاده نکردن از اندام های بیرونی گفتاری:متاسفانه آسیب های این چنـینی در این چهار دهه به قـدری لطـمه به بدنه آواز وارد نموده است که شاید نیـاز به خراب کردن این بدنه و ساختن از نو با روشی صحیح احساس می شود که البته امکان پذیر نیست. فضای بیرونی یا اندامـهای بیرونی گفتاری دهان که شامل فک، لپ ها و لب ها است نقش بسیار عمده ای را در تولید یک صوت خوب و خوانندگی خوب ایفا می کند .این آسیب نیز گریبانگیر بسیاری از هنرجویان و خوانندگان مطرح شده است و در موراد بسیاری مشاهده می شود که خواننده اندام های بیرونی خود را به حالت منقبض و قفل درآورده و حتی از بخش کوچکی از فضای داخلی دهان نیزاستفاده می کند و به جز بلااستفاده نمودن اندامهای بیرونی، دندان ها و زبان را نیز راکد نگه داشته و به کار نمی برد که این کار ماحصل همان آموزش نادرست و تقلید نابجا و صداسازی است.
باز در اینجا لازم است به حالت طبیعی صحبت کردن توجه شود که از آن حالت دور نشویم اثاری مخربی که این کار به جای می گذارد:
- خستگی بیش ازحد وزودرس به دلیل انقباض کردن عضلات حنجره واندامهای بیرونی وداخلی دهان
- انقباض بیشتر اعضای بدن مانند شکم ، گردن و …
- واضح نبودن و جویده شدن اشعار و ادای نادرست حروف و کلمات
- مصنوعی بودن صدا
- متفاوت نبودن صدا
- از بین رفتن هویت ، شناسنامه و رنگ و بوی طبیعی صدا
بنابراین برای تولید یک صدای خوب و طبیعی و شخصی و اختصاصی می بایست از کلیه اندامهای صـوتی که شامل حنجره و امکانات داخلی و بیرونی دهان و همـین طور اندامهای بدن ماننـد شـکم ، گردن و .. و به دور از انقباض و گرفتکی این اعضا استفاده شود و بدن در حالت انبساطی و شل کردن عضلات ورهایی از هر گونه فشاری باشد.
نکاتی در مورد ادوات آواز
از دیرباز شاهد این بودیم که خوانندگان مختلف از ادوات و کلماتی در لابه لا یا آغاز یا پایان شعر و تحـریر در آواز خواندن به کار برده و می برند ادواتو کلماتی مانند : جان ، داد ، خدا ، حبیب محبوب ، امان ، جـانم ، دوست ، یار ، امان و …
با وجود اینکه در خصوص استفاده درست این کلـمات اسـتادانی به آن پرداخته اند، ولی شایـد تکرار آن خـالی ازحسن نباشد که بگوییم در به کارگیری این ادوات نیز باید نهایت دقت لازم به عمل آید که حروف شروع و پایان آنها به طور صحیح ادا شود و تا حد امکان از کلماتی مانند امان، حبیب و محبوب به دلیل عربی بودن این موارد اجتناب شود، زیرا که آواز ما یک آواز کاملا ایرانی است و شاید استفاده ازاین ادوات عربی مناسب نباشد هر چند آن قدر رایج شده است که اصلاح آن بعید به نظر می آید و حتی در اشعار بزرگان ما از کلمات عربی به میزان بسیاری استفاده شده است.
نتیجه گیری
نکاتی که در بالا به عنوان غلط های مصطلح رفتاری بیان شد حاصل دستکاری انسان در خلقت آفرینش و هستی می باشد و به نظرمی رسد، هر زمان انسان در این خلقت به خصوص در نحوه خوانندگی در آواز دست برده است آن را به سمت نابودی کشانده است که هم اکنون اتفاق افتاده است، همان گونه که درنفس گیری نیز باید حالت دم و بازدم مانند نفس گیری یک نوزاد تازه به دنیا آمده ، به طور طبیعی انجام شود درخواندن نیز نباید ازاین موضوع غافل ماند. با دستکاری در اندام صوتی در واقع خودکشی هنری اتفاق می افتد و به دست خودمان توانایی های خودمان را از بین خواهیم برد و شاهد این هستیم و خواهیم بود که بسیاری ازصداها در جای اصلی و طبیعی خود قرار ندارند.
همین طور است اصطلاحهایی مانند ماسکی خواندن ،در سر خواندن ، در سینه خواندن و … که همه این ها پیچیدن نسخه های غلط برای هنرجویان است که باعث سردرگمی آنهـا می شود . نیاز به توضیح است که در جاهایی نیاز به اصلاح صداهایی هستیم که به طور ذاتی مشکل دارند یا به واسطه آموزش نادرست دچارمشکل شده اند ویک زمانی است که به همین دلایل هنرجویی صدای خود را عقب ترین وحلقی ترین جای حنجره تولید می کند که باعث به وجود آمدن یک صدای ناهنجار و غیرقابل تحمل می شود و یا صدای خود را زیاد پرت می کند و به طور عمد یا بر اثر آموزش نادرست به سمت جلو و بیرون می کشد که امکان کنترل صوتی برایش وجود ندارد وهمین طور موارد دیگر که می بایست در این مواقع اصلاح لازم صورت پذیرد.ساختار حنجره هرشخصی با ساختار صوتی دیگری تفاوت دارد.
حال شاید در مواردی شبیه هم نیز باشد و تجویز نسخه مشابه برای همه مناسب نبوده و کار نادرستی است که متاسفانه اتفاق افتاده است صداها را به لحاظ نوع آن به صورت کلی می توان به بخشهای مختلفی تقسیم کرد:
- صداهایی که به طور ذاتی و مادرزادی خوب و راحـت می خوانند و نیازی به ساختن آنها به لحاظ تولید صوت وجود ندارد و فقـط باید ردیف و تکنیک های آوازی و قاعده و قانون آواز و ادبیات را آموزش ببینند. مانند صدای قمر ، ظللی،ایرج ، گلپا و بقیه.
- صداهایی که به طور ذاتی و مادرزادی خوب هستند و راحت نمی خواننـد به لحـاظ تولیــد صوت مشکل دارند و نیازی به سـاختن آنها به لـحاظ راحتی در تولید صوت وجود دارد این خواننده ها به جز یادگیری ردیف وتکنیک های آوازی و قاعده و قانـون آواز و ادبیات،پرورش صدا را باید دراولویت قرار دهـند و البتـه دارای پتانسـیل وظرفیت لازم برای اصلاح آن رادارند طـبیعی است که زمان لازم برای آموزش این افراد بیشتر از زمان لازم برای نوع اول است.
- صداهایی که به لحاظ جنس و کیفیت ، خوب و مناسب نمی باشند، هر چند به لحاظ قدرت و وسعت دارای توانـایی لازم هستند ولی باید مدت زمان بیشتری را صرف آموزش و یادگیری و پرورش صدای خود کنند.
و همین طور انواع دیگری ازصدا ها مانند صداهای سینه ای، صداهای سر ، صداهای میانی و… که از ذکر آن خودداری می شود.ممکن است یک شخصی به اصطلاح به طور ناخودآگاه و ذاتی درسر بخواند چه نیازی است که او را وادار به خواندن در سینه نماییم و یا بر عکس و یا شخصی در محدوده میانی سر و سینه بسیار زیبا و دلنشین می خواند نباید در نوع خواندن او دستکاری نمود.
همه این موارد اگر به طور ذاتی اتفاق می افتد صدا در جای خود است و با دستکاری درآن از جای اصلی خود حرکت خواهد نمود حتی اگرخواننده مشهور و معروفی باشد. بنابراین تجویز یک نسخه مشابه برای انواع صداها کار صحیحی نمی باشد.
*مدرس آواز ایرانی